سری چهارم ماجراهای مرداک چندین ماه پس از سفر دکتر آسیب‌شناس جولیا آگدن به مراتع سرسبزتر در شهر بوفالوی نیویورک آغاز می‌شود. کارآگاه مرداک برای خو گرفتن به زندگی بدون دکتر جولیا دچار مشکل می‌شود. او که خود را تنها و زودرنج احساس می‌کند با جایگزین جولیا یعنی دکتر تندخو لولین فرانسیس اغلب در حال مشاجره است؛ دکتری که به تازگی توسط رئیس مرداک٬ بازرس توماس برکنرید٬ از لندن فرستاده شده است. زمانی که یک بدن تجزیه شده در میان بتن پیدا می‌شود٬ اختلافها افزایش می‌یابد و مرداک که از نحوه کار دکتر فرانسیس ناراضی است از دکتر آگدن برای شناسایی قربانی کمک می‌گیرد. مخالفت‌های مرداک و فرانسیس خشم بازرس برکنرید را برمی‌انگیزد و او کارآگاه مشکل‌ساز خود را به اخراج از کار تهدید می‌کند. مرداک که از کرده خود پشیمان است توصیه شخصی و حرفه‌ای یک شاهد جزئی در ماجرای قتل را جدی می‌گیرد؛ شاهدی به نام مالکوم لمب که همفکر مرداک و کارآگاه سابق ناحیه ۴ است. سخنان وزین لمب به کاراگاه مرداک اطمینانی دوباره می‌بخشد و او را در مسیر جدیدی قرار می‌دهد. در نهایت٬ حقیقت تکان‌دهنده‌ای در مورد این پرونده افشا می‌شود؛ حقیقتی که پیامد ناگواری برای مرداک خواهد داشت