سریال تردید قسمت 136

  • 4 years ago
سریال تردید قسمت 136 دوبله فارسی

آدرس کانال مشکی ترکی
https://www.youtube.com/channel/UCmu9...

لینک کانال تلگرامی مشکی:
https://t.me/meshkimedia

داستان قسمت آخر سریال روزگارانی در چوکوروا، فصل اول. ییلماز با چه کسی ازدواج می‌کند؟ زلیخا می‌میرد؟
https://youtu.be/UhgoFtXMExk

داستان قسمت آخر سریال زن، فصل سوم. بهار و عارف عروسی می‌کنند؟ عاقبت شیرین چه می‌شود؟
https://youtu.be/PABScOevTfU

داستان قسمت آخر سریال تردید، فصل دوم. چه بلایی سر ریحان می‌آید؟ راز بزرگ عزیزه چیست؟ پدر میران کیست؟
https://youtu.be/canJbyG5KkQ

داستان قسمت آخر سریال گودال، فصل دوم. یاماچ ادریس را می‌کشد یا ادریس یاماچ را؟ رئیس بعدی گودال کیست؟
https://youtu.be/aUroFMuLtdQ

اهالی عمارت اصلان بی از اینکه میران عزیزه را از خانه بیرون می کند حیران شده اند. عزیزه رو به میران می گوید: «تو امشب من و پدر ومادرت رو دوباره کشتی. دشمنانمون رو به خونه راه دادی و خودت هم در قلب من مردیو من میرم ولی نه به خاطر حرف تو بلکه به خاطر اینکه شماها جایی برای رفتن ندارین.» و ادامه می دهد: «به زودی پشیمون میشی و اون موقع دیر خواهد بود.» میران می گوید: «توی چشمهام نگاه کردی و دروغ گفتی. دیگه اسم پدر و مادرم رو به زبون نیار.»
عزیزه به اتاقش می رود و وسایلش را جمع می کند و دوباره به خودش قول می دهد که به زودی برگردد و انتقامش را بگیرد. اسما هم گریه کنان چمدانش را برمی دارد و همراه عزیزه می رود. او می گوید نمی خواهد عزیزه را تنها بگذارد و به اصرارهای فیرات هم برای ماندنش توجه نمی کند. او به عزیزه می گوید: «من می خوام هم کنار تو باشم و هم نزدیک پسرم فیرات. پس به خونه ای بریم که به من بخشیده بودی.» عزیزه که تصمیم گرفته بود به شهر کارس برود منصرف می شود و به خانه اسما می رود و در آنجا قسم می خورد تا میران شاداغلو را از عمارت بیرون نکرده و کشته شدن هازار را به چشم ندیده راحت نخواهد نشست.
بعد از رفتن عزیزه میران به سمت هازار می رود و طبق قراری که داشته اند جلوی چشم دیگران به هازار می گوید: «معلوم شد که تو به مادرم دست درازی نکردی ولی معلوم نیست که قاتل پدر و مادرم نبودی. پس هنوز با هم کار داریم. من با مادربزرگم که دروغ گفته بود اینطور رفتار کردم، تو هم حواست رو جمع کن.» هازار داد می زند به زودی قاتل را پیدا می کند و به او تحویل می دهد و می رود. ریحان پشت سر پدرش می رود و به او می گوید برای اینکه طبق نقشه پیش بروند نگذارد کسی از خانواده شان با میران درگیر یا رو به رو شود.
ریحان نگران است عزیزه در صدد ناراحت کردن میران بربیاید ولی میران می گوید: «اون برای انتقام از من استفاده می کرد. حالا دیگه بهش باور ندارم و کاری ازش ساخته نیست. فقط از تو انقدر شرمنده م که نمی تونم توی صورتت نگاه کنم.» ریحان او را بغل می کند.
از ان طرف وقتی جهان می فهمد که قاتل محمد اصلان بی خود نصوح بوده نگاه سرزنش باری به او می کند و می گوید: «تو با سکوتت همه ما رو به خطر انداختی.» نصوح به سمت خانه میران به راه می افتد و می گوید: «میرم و به خاطر حفظ جون هازار همه چیز رو برای میران اعتراف می کنم.» جهان مانع او می شود و می گوید: «باید مثل گذشته سکوت کنی. چون الان این کارت آزاد رو به خطر می اندازه و عزیزه کینه ای تر خواهد شد.» هازار از راه می رسد و به همه خانواده اش می گوید: «به میران ثابت شد که من به مادرش هیچ صدمه ای نزدم. چون کسی که شاهد کشته شدن محمد اصلان بی بوده علیه عزیزه شهادت داد و میران هم عزیزه رو از خونه بیرون کرد. ولی میران

Recommended